آرش کمانگیر ، جانسپار میهن.

 

 

آرش کمانگیر ، جانسپار میهن.

آرش را می توان یک شخصیت اسطوره ای بی مانند دانست. شخصیتی که بازگو کننده ایثار و فداکاری است. در اسطوره ها آمده است که در اول تیر ماه افراسیاب تورانی بر ایران غلبه کرد اما در روز سیزدهم ایران و توران صلح نامه ای نوشتند که بسیار به نفع ایران تمام شد.برخی دلیل برگزاری جشن تیرگان را این موضوع نوشتند.

از طرفی پیرامون این موضوع، داستان های دلکشی درباره آرش کمانگیر نقل شده است؛ وی را از اهالی طبرستان نوشته اند که تبدیل به یک قهرمان میهنی می شود. حتی تا به امروز هم از داستان های آرش ایده ها گرفته می شود.
در اینجا داستان خلاصه شده ای از این موضوع -با توجه به روایات گوناگون- بیان می کنیم و سپس برخی از منابعی که از آرش یاد کرده اند را می آوریم.
پس از پیروزی تورانیان، کار نا جوانمردانه ای در نظر گرفته شد؛ قرار بر آن شد که تیر اندازی بیاید تا تیری اندازد، هر جا که آن تیر افتاد مرز بین ایران و توران باشد. مگر یک تیر چه مسافتی را طی می کند؟؟!!
اما بهترین کمانگیر ایران که اکنون پیر شده بود ولی پیرمردی که بار دیگر برای وطنش جوان شد، تمام جانش را در تیرش گذاشت. او رو به مردم کرد و گفت: مرا ببینید که تندرستم اما یقین دارم که با پرتاب این تیر پاره پاره خواهم شد، ولی من خود را فدای شما می کنم.
او بر فراز کوه بلندی رفت و به عشق میهنش تیری را روانه کرد که می گویند هزار فرسنگ فاصله داشت. و پس از آن پیکر پاکش نا پدید شد.

آرش در گفته بیرونی

ابرویحان بیرونی در بخش مربوط به جشن تیرگان آثار الباقیه اینچنین می نویسد:
افراسیاب چون به کشور ایران غلبه کرد و منوچهر را در طبرستان در محاصره گرفت، منوچهر از افراسیاب خواهش کرد که از کشور ایران به اندازه پرتاب یک تیر در خود به او بدهد. یکی از فرشتگان که نام او اسپندارمذ بود حاضر شد و منوچهر را امر کرد که تیر و کمان بگیرد به اندازه ای که به سازنده آن نشان داد چنانکه در کتاب اوستا ذکر شده و «آرش» را که مردی با دیانت بود حاضر کردند و گفت تو باید این تیر و کمان را بگیری و پرتاب کنی و آرش برپا خواست و برهنه شد و گفت ای پادشاه و ای مردم بدن مرا ببینید که از هر زخمی و جراحتی و علتی سالم است و من یقین دارم که چون با این کمان این تیر را بیندازم پاره پاره خواهم شد و خود را تلف خواهم نمود ولی من خود را فدای شما کردم سپس برهنه شد و به قوت و نیرویی که خداوند به او داده بود کمان را تا بنا گوش خود کشید و خود پاره پاره شد و خداوند باد را امر کرد که تیر او را از کوه رویان بردارد و با قصای خراسان که میان فرغانه و طبرستان است پرتاب کند. این تیر در موقع فرود آمدن به درخت گردوی بلندی گرفت که در جهان از بزرگی مانند نداشت و برخی گفته اند از محل پرتاب تیر تا آنجا هزار فرسخ بود...
ترجمه آثار الباقیه عن القرون خالیه ابوریحان بیرونی، ص ۲۴۹

آرش در اوستا

در فقره ۶ و ۳۷ تشتر یشت درباره بهترین تیر انداز آریایی سخن به میان می آید و گفته می شود:
تیر چست و چالاک به سوی دریای فراخکرت بشتابد همانطوری که تیر در هوا از کمان بهترین تیر انداز آریایی ارخش (Erekhsh) از کوه ائیریوخشوثه به کوه خوانونت پرتاب گردید.
روایت های دیگر درباره آرش :

عده ای از دانشمندان و مستشرقین معتقد هستند که آرش در نتیجه اختراع آلت مخصوص موفق به پرتاب کردن تیر شد.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.