بنام اهورا همه یک صدا

  

بنام اهورا همه یک صدا
سرآغاز نامه بنام خدا
بیا تا حکایت زایران کنیم
حکایت ز رسم دلیران کنیم
بگوئیم از میهن اردشیر
ز اسطوره های بزرگ و دلیر
ز کورش ، خشایار و از داریوش
بگوئیم از تخت جمشید وشوش
وطن مهد فرهنگ از دیر باز
ز میهن پرستان گردن فراز
زمانی که دانش نبودش نشان
وطن بود ماوای دانش وران
خدا در گل وچوب کاشانه داشت
هر آنکس خدائی جداگانه داشت
هر آنکس خدائی ز سنگ و ز چوب
پرستش نمودی چه بد یا که خوب
چه دلها ز اعراب رنجور شد
چه اولاد ها زنده برگور شد
در این ملک پر دانش ارجمند
ستایش به ذات خدا داشتند
در آن تخت منصوب جمشید جم
نه آثاری از ظلم باشد نه غم
ز جنگ آوری مردمانی دیر
به پیکار بودند مانند شیر
ز کاوه که بس گرد و بی باک بود
خروشنده بر ظلم ضحاک بود
بگویم ز کورش شه نامدار
وجودش بود بهر ما افتخار
کلامش ستون حقوق بشر
بیانش بود تا ابد معتبر
ز عدل و عدالت به نوشیروان
بنازند پیوسته ایرانیان
نوازنده گانی چه نیکو نهاد
یکی باربد،دیگری بامشاد
***
چو از زابلش رستم آید پدید
که چون او دگر روزگاران ندید
ز آرش از آن تیر و پیکان بگو
که جان داده در راه ایران بگو
یکی پهلوان چون سیاووش بود
کجا کی هراسش ز آتش بود
چو نادر که شاهی جهاندار بود
و یعقوب لیثی که عیار بود
بود خاک ما مهد دریا دلان
که غاصر ز توصیف باشد زبان
بیا با همه مثل آرش شویم
نگهبان خون سیاووش شویم
بکوبیم اهریمنان بر زمین
یه یاری یزدان مهر آفرین
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.