خورشید
هنوز در پشت کوههای باختر فرو نرفته بود که کورش پادشاه ایران دستور داد
سپاه در نزدیکی شهر ایلام اردو بزند همه سرخوش از پیروزی خود بر بابل بودند
.
در آن هنگامه پیر زن و پسر جوانی به اردوگاه آمده و نزد پادشاه ایران
از کارمند مالیات شهرشان شکایت نمودند . پس از تحقیق معلوم شد آن کارمند
هر ساله بیش از آنچه دولت در نظر گرفته از مردم خراج می ستاند .
آن شب
کورش پادشاه ایران در همان اردوگاه سرپرست خزانه دارای و مالیات فرمانروایی
را از کار برکنار نموده و کس دیگری را به کار گمارد .
اندیشمند کشورمان
ارد بزرگ می گوید : ریشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدیر ناتوان
است . و هم او در جایی دیگر می گوید : فرمانروا در برکناری کارمند نابکار
زمانی را نباید از دست دهد چون سیاهی کار بزهکار در دید مردم خیلی زود دامن
او را نیز خواهد گرفت .
گفته می شود که پس از برکناری مدیر خزانه
داری سه نفر از سرپرستان و اشراف کشور نزد فرمانروای ایران آمده تا پادشاه
ایران را از تصمیمی که گرفته است باز دارند . کورش هخامنشی نه تنها از رای
خود بر نگشت بلکه آن سه تن را هم از کار برکنار نمود و گفت : اگر تخم
بدکاری از خاک ایران کنده نشود آرامشی نخواهیم داشت .