مرگ کوروش کبیر


 

شاید در میان داستان هایی که از کوروش بزرگ نقل می شود ، داستان مرگ کوروش تنها نقطه ی تاریک زندگی وی باشد.

در نگاه اول شاید این نقطه ی تاریک کمی انسان را از تفکر درباره ی روحیه جوانمردانه کوروش دور کند.

قصه ای که هرودوت درباره ی مرگ کوروش نقل می کند این چنین است:

پادشاه ایران از تومیرس(Tomyris) ملکه ماساژت ها که در آن سوی رود سیحون بسر می برد ، درخواست ازدواج کرد و چون ملکه ی مزبور این تقاضا را نپذیرفت و حتی پاسخ تحقیر آمیزی به پادشاه ایران داد ، کوروش کشور او را به محاصره در آورد ، پیش قراوالان ماساژت ها را نابود ساخت و اسپانگاپیزس (Spangapises) پسر ملکه ی مورد بحث را که ولیعهد بود به اسارت گرفت – و وی در دوره ی اسیری ، خود را به هلاکت رسانید-. سپاهیان ایران در نبردی که متعاقباً صورت گرفت ، از پای در آمدند ، و کوروش نیز در همان جنگ کشته شد.

می گویند ملکه ی تومیریس طشتی را از خون کوروش لبریز کرده و سر کوروش را برید و در درون طشت فرو برد و گفت : «خونت را به تو باز می گردانم.»


اما این تنها روایت نقل شده از مرگ کوروش نیست .

استاد عبدالعظیم رضایی در کتاب با شکوه «تاریخ ده هزار ساله ایران» این چنین می گوید:

« از آخرین جنگ های دوران سلطنت پر افتخار کوروش و پایان کار او آگاهی محقق و درستی در دست نداریم.
تنها چیزی که می توانیم بگوییم اینست که کوروش در نتیجه ی تهاجم اقوام ساکن استپ های مرکزی آسیا – که هرگاه فرصتی بدست می آوردند سیل آسا به جانب بخش های جنوبی آن قطعه سرازیر می شدند- به مشرق ایران لشکر کشید.»

بنا به روایت بروس (Brose) کوروش در جنگ با عشیره داهه – از عشیره های قدیم پارت – به قتل رسیده است.

کتزیاس عقیده دارد که این واقعه در نبرد با دربیس ها (Derbices) از اقوام ساکن بخش خاوری دریای مازندران – اتفاق افتاده است.

به هر حال پذیرفتن واقعه ای که هرودوت درباره ی این شخصیت برجسته ی تاریخ جهان با آن کارنامه نیکو ، نقل می کند کمی سخت است.

اکثر مورخین معتقدند که کوروش در هنگام مرگ پیرمردی هفتاد ساله بوده است و جالب آنکه تا قبل از این هیچ صحبتی بین شاهنشاه ایران و ملکه ی ماساژت ها صورت نگرفته . چطور می شود یک پیر مرد هفتاد ساله به کسی که نه او را دیده و نه ارتباطی با وی داشته علاقه مند می شود و در مقابل رد کردن پیشنهاد ازدواج ، به کشورش حمله می کند؟؟!!!!

جالب آنکه در بسیاری از موارد خود هرودوت اظهار دارد که تنها شنیده ها و گفته ها را بیان می کند . برای مثال درباره ی تولد کوروش که بدون شک آن هم با افسانه در آمیخته شده است ، هردوت می گوید من سه روایت درباره ی کودکی کوروش شنیدم و یکی را به دلخواه انتخاب کردم.

اما به هر حال جسد کوروش به ایران رسیده است و در پاسارگاد دفن شده است. ایرانیان جسد مزبور را به پاسارگاد آورده آنرا در مقبره ای به خاک سپردند.

مؤید این مدعا گفته ی آریستوپول مورخ است که به هنگام تسخیر پاسارگاد بدست اسکندر ، تابوت کوروش را با چشم خود دیده است.

مقبره ی کوروش در میان بسیاری از ساکنین قدیم این منطقه معروف به مشهد مادر حضرت سلیمان بوده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.