عکس/ شهری که به دست اَجنه ساخته شده است

عکس/ شهری که به دست اَجنه ساخته شده است
به گزارش پایگاه 598،نبطیان از عرب‌های شمال جزیره به شمار می‌آمده‌اند و شاید نزدیکترین دولت‌های کهن به عرب حجاز نیز بوده‌اند.ساختار معماری این شهر آنقدر مرموز است که بسیاری عقیده دارند که پترا را موجودات فضایی و یا جن ها بنا کرده اند ! این شهر باستانی در ۲۶۲ کیلومتری جنوب شهر عمّان پایتخت اردن ودر غرب راه اصلی بین این شهر و بندر عقبه واقع شده‌است.
این شهر تاریخی در سال ۲۰۰۷ به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جدید شناخته شد.

  ادامه مطلب ...

محاکمه و دفاعیات خسرو پرویز

محاکمه و دفاعیات خسرو پرویز

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

در کتب ایرانی و عربی در مورد بازپرسی و محاکمهٔ انقلابی خسرو پرویز (در سال ۶۲۸ میلادی) به تفصیل سخن رفته‌است. اصل نامه به زبان پهلوی در دست نیست، ولی اقتباس‌هایی از ترجمهٔ عربی آن در کتاب‌های عربی و فارسی نقل شده‌است. مفصل‌ترین تحریر این نامه در شاهنامه، تاریخ طبری و تاریخ بلعمی آمده‌است. در شاهنامه، شیرویه پسر خسروپرویز، هفت اتهام بر پدر وارد کرده‌است. در تاریخ طبری، هشت اتهام ذکر شده‌است، ولی در تاریخ بلعمی، تعداد اتهامات به نه می‌رسد. از گفتهٔ فردوسی بر می‌آید که خسروپرویز این سخنان را به صورت پیام شفاهی بیان داشته و بعد آنرا بصورت مکتوب درآورده‌اند. علاوه بر پاسخ به اتهامات مطرح شده، نامهٔ خسروپرویز متضمن نصایحی به فرزند خود دربارهٔ چگونگی امور کشور است و باید آنها را از نوع اندرزهای سیاسی به شمار آورد.[۱]

صورت استنطاق را بزرگ دبیران دربار، به خسرو داد و پاسخ مفصلی از جانب او، به شیرویه آورد. جواب‌های شاه مخلوع، گرچه غرور‌آمیز بود ولی با مهارت از خود دفاع کرده، پسر را مورد ملامت قرار داده‌بود که خیانت کرده و حتی از معنی سؤال‌های خود نیز آگاه نیست. در این که چنین مکاتبه‌ای صورت گرفته باشد، جای تردید است.[۲] نلدکه اعتقاد دارد که این محاکمه و گفتگو، چندی بعد از قتل خسرو، توسط یکی از رجالی که کاملاً در قضایا وارد بوده، و می‌خواسته از خسرو دفاع کند، نوشته شده‌است.

آرتور کریستین سن، ایرانشناس برجستهٔ دانمارکی و نویسندهٔ کتاب ایران در زمان ساسانیان، این روایت و استنطاق پادشاه مخلوع را، کاملاً صحیح دانسته‌است.[۳]

عبدالحسین زرین کوب در کتاب تاریخ مردم ایران می‌نویسد، هر چند که دفاعیات خسرو پرویز استادانه است ولی آنچه این دفاع استادانه را که لحن غرورآمیزش از اصالت نسبی آن حاکی است، رد کردنی می‌ساخت، واقعیت انحطاط و سقوط بارزی بود که مقارن این احوال، تمام دودمان خسرو را بطور غم انگیزی تهدید می‌کرد. درست است که وی در طی سلطنت طولانی خود خزانه‌ای را که هنگام جلوس وی خالی بود، آگنده بود اما در عوض کشور را با جنگ‌های طولانی و مالیات‌های سنگین خویش، به ویرانی، کم خونی، و افلاس قطعی کشانیده‌بود. بعلاوه تندخویی و سوءظن وی نه فقط ایران را از وجود مردانی که ممکن بود در هنگام بحران به درد کشور بخورند، محروم کرده بود بلکه خانوادهٔ ساسانی را هم از شاهزادگان لایق و کارآمد تهی ساخته بود.[۴]

نامه پیامبر اکرم به خسرو پرویز، پادشاه ایران

نامه پیامبر اکرم به خسرو پرویز، پادشاه ایران

تازه کردن 



پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به یکی از اصحاب خود به نام عبدالله بن خدافه سهمی قریشی مأموریت داد نامه‌اش را برای خسرو پرویز، پادشاه ایران، ببرد. خسروپرویز زمامدار ایران بود که پس از انوشیروان به سلطنت رسیده و 32 سال پیش از هجرت پیامبر بر تخت سلطنت نشسته بود. سفیر پیامبر وارد دربار شد و خسروپرویز دستور داد نامه را از او بگیرند، ولی سفیر گفت:«باید نامه را شخصاً به او بدهم.»
متن نامه پیامبر این بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم
از محمد، فرستاده خدا، به کسری، بزرگ ایران.
درود بر آن کسی که حقیقت را بجوید و هدایت را پیرو باشد و به خداوند و رسولش ایمان آورد و گواهی دهد که جز الله معبودی نیست و شریک ندارد و یگانه است، و گواهی دهد که محمّد بنده و فرستاده اوست. من تو را به سوی خدا می‌خوانم. فرستاده خدا برای همگان هستم تا آنان را بیم دهم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از اسلام روی‌گردان شوی، گناه مردم مجوس بر گردن تو است.»

در دربار خسروپرویز، هنوز مترجم از خواندن نامه فارغ نشده بود که زمامدار ایران سخت بر آشفت و نامه را از مترجم گرفت و پاره کرد و فریاد کشید که:« این مرد را ببینید که نام خود را پیش از نام من نوشته است!»

و دستور داد فوراً عبدالله را از قصر بیرون کنند.
عبدالله بر مرکب خود سوار شد و راه مدینه را پیش گرفت و ماجرا را برای پیامبر تعریف کرد.
پیامبر از بی احترامی پادشاه ایران سخت ناراحت گردید، آثار خشم در چهره اش پدیدار شد و او را این گونه نفرین کرد:«اللهم فَرِق مُلکه.» (بار خدایا رشته سلطنت او را پاره کن.)
خسرو پرویز به حاکم یمن نوشت که دو نفر از افسرانش را برای دستگیری پیامبر روانه مدینه کند. پیامبر در دیدار با آن دو افسر، آنان را دعوت به اسلام کرد و فردای روزی که با آنها دیدار داشت به آنان فرمود:«پروردگار جهان مرا آگاه ساخت که دیشب 7 ساعت پس از غروب، خسرو پرویز به دست پسرش شیرویه کشته شده و پسرش بر تخت سلطنت نشسته است.» (شب سه شنبه دهم جمادی الاولی سال 7 هجری)
آن گاه پیامبر فرمود:«بروید این خبر را به گوش حاکم یمن برسانید.»
پس از تحقق پیشگویی پیامبر درباره خسروپرویز، باذان حاکم یمن همراه با کلیه کارگزاران حکومتی اش اسلام آوردند و طی نامه ای اسلام آوردن خود و کارمندان حکومتش را به پیامبر ابلاغ کرد.


منابع:
بحارالانوار، ج20، ص389
فروغ ابدیت، ج2، ص 615تا620


  ادامه مطلب ...