نادر نماد غیرت. (حتما بخونید)

نادر نماد غیرت. (حتما بخونید)

نادر شاه به دربار عثمانی اخطار داد که خاک ایران را ترک کند اما دربار عثمانی این شعر فارسی را برای نادر فرستاد:

چو خواهی قشونم نظاره کنی…. سحرگه نظر بر ستاره کنی
اگر ال عثمان حیاتم دهد….. ز چنگ فرنگی نجاتم دهد
چنانت بکوبم به گرز گران…… که یکسر روی تا به مازندران

نادرشاه هم در پاسخ نوشت:

چو خورشید سعادت نمایان شود…… ستاره ز پیشش گریزان شود
عقاب شکاری نترسد ز بوم……. دو مرد خراسان دو صد مرد روم
اگر دست یزدان دهد رونقم….. به اسکندریه زنم بیرقم

و پس از آن در نبردی سهمگین ارتش توپال عثمان پاشا بزرگ‌ترین سردار عثمانی را در هم کوبید و خاک وطن را از ترکان عثمانی بازپس گرفت.

پسند و داغ یادت نره...
برای مشاهده سایر مطالب رسانه ما ، بر روی لینک زیر کلیک فرمایید.

فرمانده نیروی دریایی ارتش ایران :

"داعش جرات نزدیک شدن به ایران را ندارد "
اگر منظورتان از داعش آن چیزی است که امروز در عراق مشاهده می‌کنیم که با عملیات نظامی دست به اقداماتی در این کشور می‌زنند، وقوع چنین چیزی در ایران مردود است مگر اینکه مسئولان داعش تصمیم گرفته باشند همگی به هلاکت برسند
از طرفی حمله نظامی به ایران نیز مردود است
چون کشورهای خارجی که امروز به اشکال مختلف به حمایت از داعش مشغولند این کار را نخواهند کرد. زیرا در صورت وقوع چنین اتفاقی ایران تاوان این کار را از کشورهای پشتیبان نیز خواهد گرفت. هر گونه تحریکات داعش علیه ایران به‌معنای اعلام عملیات نظامی علیه کشور پشتیبان خواهد بود و هیچ‌کدام از کشورهای همسایه این جرات را ندارند و این توانایی را در خود نمی‌بینند که در برابر ایران سرکشی کنند.

پسند و داغ یادت نره...
برای مشاهده سایر مطالب ما بر روی لینک زیر کلیک فرمایید.

ما همه نادریم

ما همه نادریم

خورشید در میانه آسمان بود که سپاهیان نادرشاه افشار وارد دهلی شدند به پادشاه ایران زمین گفتند اجازه می دهید وارد قصر پادشاه هند محمد گورکانی شویم ؟
نادرشاه گفت اینجا نیامده ایم پی تخت و تاج ،
بگردید و مزدوران اشرف افغان را بیابید .
هشتصد مزدور اشرف ، که بیست سال ایران را ویران ساخته بودند را گرفتند . نادر رو به آنها کرد و گفت : چگونه بیست سال در ایران خون ریختید و به ناموس کسی رحم نکردید ؟ ! آیا فکر نمی کردید روزی به این درد گرفتار آیید ؟
مزدوری گفت می پنداشتیم همه مردان ایران ، شاه سلطان حسین هستند و ما همواره با مشتی ترسوی صفوی روبروییم.
از میان سپاه ایران فریادی برخواست که ما همه نادریم ! و مردان سپاه بارها این سخن را از ته حنجره فریاد کشیدند . " ما همه نادریم "

پسند و داغ یادت نره...
برای مشاهده سایر مطالب ما بر روی لینک زیر کلیک فرمایید.

"این مرد امپراتور مغز و اعصاب در جهان است"

او ♥پرفسور سمیعی♥, پزشک نامدار ایرانی جراح مغز و اعصاب است
که زاده ایران زمین در رشت و مایه سرفرازی ایران و ایرانی در جهان است

در این روزگار, اینها هستند که هنوز در گوش جهان زمزمه میکنند
ایران زمین و ایرانی همواره نامش به بزرگی جاودان است
این کتیبه را (لایک) و (داغ) نمایید تا ایشان بدانند
به داشتن او به نام هم میهن سرافراز و به ایرانی بودنمان می بالیم ...

♥"دوستت دارم ایرانی , همچون ایران"♥

دختری چوپان که سوگلی ناصرالدین شاه شد! (عکس)

دختری چوپان که سوگلی ناصرالدین شاه شد! (عکس)


دختری چوپان که سوگلی ناصرالدین شاه شد! (عکس)
فاطمه ملقب به انیس‌الدوله همسر مورد علاقه و سوگلی حرم‌سرای ناصرالدین‌شاه قاجار، پادشاه ایران بود. فاطمه که دختر نورمحمد نامی بود در کودکی یتیم شد و مادرش نیز مجددا ازدواج نمود. به گزارش ایران ناز فاطمه به ناچار در امامه نزد عمو و عمه خود زندگی سختی را به چوپانی می‌گذراند. عمویش صفر و عمه‌اش نسا نام داشتند.
 
او دو برادر دیگر هم به نام‌های حبیب‌الله و محمدحسن داشت که بعدها به حکومت قم و درجه امیرتومانی رسیدند و به القاب معظم‌السلطنه و معظم‌الدوله مفتخر شدند. آشنایی ناصرالدینشاه و انیس‌الدوله در یکی از سفرهای شکار شاه اتفاق افتاد.
 
در سفری که شاه برای شکار به حوالی امامه رفته بود، دختر چوپانی را می‌بیند و پس از اندکی مصاحبت، او را خوش صحبت و شیرین زبان می‌یابد و با خود به تهران می‌آورد. انیس الدوله ابتدا به دست جیران سپرده می‌شود تا آداب معاشرت بیاموزد. با مرگ جیران (سوگلی قبلی شاه) خانه و اثاث او به انیس‌الدوله سپرده می‌شود و او به تدریج مقام و نفوذ لازم را پیدا میکند.
 
دختری چوپان که سوگلی ناصرالدین شاه شد! (عکس)
انیس‌الدوله نسبت به شاه وفاداری حیرت انگیزی داشت. او پس از ترور ناصرالدین‌شاه تا زمان مرگ عزادار بوده و زمانی که اتابک حقوق وی را بصورت یک بسته اسکناس برای وی فرستاد، با مشاهده تصویر ناصرالدینشاه بر اسکناس‌ها، غش کرد و پس از چند ساعت فوت نمود!!

او نخستین ملکه ایران است که تا اروپا مسافرت کرد. او با شاه تا مسکو همراه بود ولی حضور دختران اشراف‌زاده روسی و مراسم غربی در جریان خوش‌آمدگویی از آن‌ها باعث برخورد فرهنگی شد و ناصرالدین‌شاه انیس‌الدوله را به تهران برگرداند.

 
ماجرا چنین بود که به محض اینکه شهردار مسکو از ورود انیس‌الدوله اطلاع یافت، تا دروازه شهر رفت و تلاش کرد تا دسته گلی تقدیمش کند، برای گریز از چنین دردسرهایی، مشیرالدوله به شاه توصیه کرد تا انیس‌الدوله را به تهران بازگرداند.