با ایران و ایرانی نمیشود شوخی کرد..


  

با ایران و ایرانی نمیشود شوخی کرد...

آخرین باری که یک نفر جرات کرد تا با ایران و ایرانی شوخی کند , "آذربایجان بزرگ" لشگری به راه انداخت به نام عاشورا و دودمان آن آدم را به باد داد.

به گواه فرزند ستارخان , که شخصا در جلسه با سرکنسول روس با وی حضور داشت , ستار خان در پاسخ به شوخی سرکنسول روس در مورد استقلال آذربایجان , 17 شهر قفقاز را هدف قرار داد و از آرزوی برافراشته شدن پرچم ایران بر آنها صحبت کرد.

قبل از آن , همسایه غربی (عثمانی) چند باری دست تجاوز به سوی ایرانمان دراز کرد که باز آذربایجان و فرزندانش در صف نخست دفاع از ایران به جبهه ها شتافتند.
کشتار تبریز و جنایات خوی از جمله پاسخهایی بود که ترکان عثمانی به مردانگی های ایرانیان و آذری ها دادند.

پیش از آن هجوم اعراب به سرزمینمان بود , که فرزندان آذربایجان پس از مازیارها و ابومسلم ها و دیگر سربازان وطن , آخرین سنگر دفاع از ایران را در آذربایجان بنا نهادند. در این راه اعراب دست به دامن لشگری 40 هزار نفری از ترکان اوغوز شدند اما آنها هم از دلاور ایران , فرزند آذربایجان , بابک خرمدین , شکست خوردند.

قبل از همه این شوخی ها , در روزگاری دور , یونانیان به کشور ما روی آوردند که فرزندان آذربایجان , و در راس آنها آتروپات ,‌ به دفاع از ایران برخواستند و اجازه سقوط این بخش از خاک ایران را در برابر لشگر عظیم یونانی ها ندادند.

اینجا آذربایجان است.
وطن پرستی و ایران دوستی در اینجا طوری دیگر معنا میشود.

اگر سربازان یونانی زنده نیستند.
اگر خلفای عرب زنده نیستند.
اگر سربازان ترک عثمانی زنده نیستند.
اگر سرکنسول روس زنده نیست و صحبت پسر ستارخان و گواهی نوادگانش را قبول ندارید.

هنوز سربازان بعثی عراق زنده هستند.

از آنها بپرسید که در صورت شوخی کردن با ایران , آذربایجان چه بلایی سرتان خواهد آورد.

...............................................................

تصویر :
شهید مهدی باکری را در هنگام ستون کشی نیروهای گردان امام حسین از لشکر 31 عاشورا نشان می دهد. شهید اصغر قصاب ، فرمانده این گردان در کنار شهید باکری دیده می شود. این تصویر در تابستان سال 1363 و در اردوگاه شهدای خیبر برداشته شده است.

بولار آذربایجان اوشخلاری دیلار.
روح لاری شاد اولسون.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.